گاه دلتنگ ميشوم دلتنگ تر از همه ي دلتنگ ها گوشه اي مينشينم و ميشمارم حسرتها را و محاکمه مي کنم وجدانم را... من کدام قلب راشکستم؟ کدام احساس را له کردم؟ کدام خواهش را نشنيدم؟ و به کدام دلتنگي خنديدم؟ که اينچنين دلتنگم
بعضي چيزا تو زندگيا مون هستن که قيمتشون کمتر از اوني بوده که ما براشون پرداختيم
لعنت به شبها که شعور ندارن چه وقت بايد زود صبح بشن چه وقت دير!!!
بدترين کاري که ما با آدمها مي کنيم اينه که
يه دنيا پر از خاطره براشون مي سازيم
و بعد
توي اين دنيا
تنها رهاشون مي کنيم...
بيشترين ضربه ها رو بهترين آدما ميخورن، بايد براي خوبي ها حد قائل شد!!
مهم نيست چقدر دور مي روي
آغوش من، پلي است
که پشت سر تو خراب نمي شود...
دلم مي خواست زمان را به عقب برگردانم نه براي اينکه کساني که رفتند را برگردانم
مي خواستم نگذارم که بيايندکه نبينم مي روند
فرق است بين ديدن و نگاه کردن....ديدن مثل ايستادن کنار درياست...و نگاه کردن مانند غرق شدن در آن است...تو مرا ميبيني...ولي من به تو نگاه ميکنم
زندگي من!
حاصل تمام "سايه روشن" هايي ست
که تو تقديمم کردي!
خداحافظي کردن از زن ها چه براي يک ساعت، چه براي هميشه
ظرافت مي خواهد
بلدي مي خواهد
زن ها به نحوه ي جدا شدن حساسند
به آخرين تصويري که از شما در ذهن دارند
مراقب باش
اين روزها دلم زياد ميگيرد... نمي دانم تنگ است يا هواي کسي را دارد... هرچه هست حس زيبايي است... با اين فصل ميخواند
به کلاغــــها بگوييد قصه ي من اينجا تمام شد،
يکي بود و نبود مرا با خود برد!!!
تــو!
همان "شقايقِ" معروف شعرِ خوب سهرابي!
تا تــــو هستي، زندگي بايد کرد...
بيشتر حرفها را
دم گوشم گفتي
حالا
شاهد از كجا بياورم؟
دل اگر بستي محکم نبند، مراقب باش گره کور نزني، او مي رود تو مي ماني و يک گره کور!
مثل غريبه ها سلام کردن
مثل غريبه ها حرف زدن
مثل غريبه ها...
غريبه نشو
من از اين سلامهاي غريبانه مي ترسم...
تو از اين شهر رفته اي
و من
تمامِ خيابانهايش را
از رويِ بي حوصلگي
متر ميکنم اما
هيچ کدامشان
قدِ تنهاييام نميشوند!!
من بي تو
شعر خواهم نوشت...
تو بي من چه خواهي کرد؟
اصلا يادت هست که نيستم؟
ميداني؟! بعضي ها را هرچه قدر بـخواني... خسته نميشوي
بعضي ها را هرچه قدر گوش دهي عادت نميشوند
بعضي ها هرچه تکرار شوند باز بکراند و دست نـخورده
ديده اي!؟
شنيده اي!؟
بعضي ها بي نهايت اند
اين که من مي کشم، درد بي تو بودن نيست! تاوان با تو بودن است...!!!
هميشه چاره "رابطه" نيست، گاهى بايد به "فاصله" فرصت داد...!
تلخي کدام روز را
درون قهوه ي چشمانت ريخته اي
که مشت مشت
شکر يادت
شيرينش نمي کند...
همواره کسي که در پوست خود نميگنجد شادمان نيست گاهي هم آدم از غم ميتّرکد!!
از وقتي رفته اي
تمام عطر فروشي ها را زيرِ پا گذاشته ام
براي يک بارِ ديگــر رسيدن
به عطــرِ تنـت
عتيقـه شدم در ياد ها... بي آنکـه قديـمي باشـم...
دلتنگي يعني از سالهايِ خوب برات خاطره هايِ مشترکي مونده باشه که مجبور باشي تنها مرورش کني و غصه بخوري.
شيرين ترين گناهِ مني...! از تو به خدا هم پناه نمي برم...!
از من به خودم نصيحت؛ جايي که " شـــک و تـــرديـــد " هست، زندگي نيست...!
مي شود به فنجاني چاي مست شوي
به سيگاري نشئه
و به لبخندي کامياب!
اگر "او"يي که بايد... روبرويت نشسته باشد
فنجان چاي توام
ببين
چگونه قند در دلم آب مي شود
به شوق لبت.
چقدر سخته با يه بغض سنگين فقط همدم تنهايي هاي ديگران باشي
وقتي به حرفهايم شک مي کني
آينه در آينه
مي شکنم و
بند نمي خورم
ولي؛
فرقي به حال سپيدي موهايم که مي کند
من سعي مي کنم و
تو خوشبخت مي شوي
نه؟!
اين روزا عده اي يه جوري زيرآبي ميرن که دلت ميخواد بهشون بگي، من نگا ه نميکنم بيا بالا يه نفسي بکش لااقل خفه نشي!!!!
اين روزها
برايم
حضور سکوت را
تيک بزنيد !
تلخ تر از آنم
که غيبت نخورم
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اس ام اس ، جملات فوق العاده زیبا و احساسی ، ،
برچسبها:













































